loading...
آدینه ی ظهور
جواد نظرلو بازدید : 6 شنبه 30 دی 1391 نظرات (0)

حضرت امام خمینی

شما انگیزه ی این گریه و این اجتماع در مجالس روضه را خیال نکنید که فقط این است که ما گریه کنیم برای سیدالشهدا! نه سیدالشهدا احتیاج به این گریه ها دارد و نه این گریه، خودش فی نفسه، یک کاری از آن بر می آید ؛ لیکن این مجلس ها مردم را همچو مجتمع می کنند و یک وجهه می دهند. سی میلیون و سی و پنج میلیون جمعیت در دو ماه محرم و خصوصا دهه ی عاشورا یک وجهه، طرفِ یک راه می روند. بیخود بعضی از ائمه ی ما نمی فرمایند که برای من در منابر روضه بخوانند... مسأله، مسأله گریه نیست... مسأله سیاسی است که ائمه ی ما با همان دید الهی که داشتند، می خواستند که این ملّت ها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند.» (1)

***

قدرت های بزرگ از این چادرها - خیمه های عزاداری - می ترسند. قدرتهای بزرگ از این سازمانی که بدون اینکه دست واحدی در کار باشد که آنها را مجتمع کند. خود به خود ملّت را به هم جوشانده است در سراسر کشور، کشور پهناور، در ایام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و ماه مبارک، این مجالس است که مردم را دور هم جمع کرده است و اگر یک مطلبی بخواهد برای اسلام خدمتی بکند و شخصی بخواهد که مطلبی را بگوید. سرتاسر کشور به واسطه ی همین گویندگان و خطبا و ائمه ی جمعه وجماعت یک دفعه منتشر می شود و اجتماع مردم در تحت این بیرق الهی، این بیرق حسینی، اسباب این می شود که سازمان داده شده باشد.»(2)

مقام معظم رهبری

مردم، مجالس عزاداری را هر چه می توانند در سطوح مختلف بیشتر کنند. در این مجالس مخلصانه، شرکت کنند و برای استفاده هم شرکت کنند نه برای وقت گذراندن یا به شکل عامیانه فقط به عنوان ثواب اخروی که نمی داند این ثواب اخروی از کجا می آید! مسلماً حضور در این مجالس ثواب اخروی دارد؛ امّا ثواب اخروی این مجالس از چه ناحیه ای است؟ به چه جهت است؟ این ثواب مسلماً مربوط به یک جهتی است که اگر آن جهت نباشد، ثواب هم نیست. بعضی آن جهت را متوجه نیستند. مردم باید در این مجالس شرکت کنند. قدر آنها را بدانند و از آنها استفاده کنند. مردم این مجالس را وسیله ای برای ایجاد اتصال و ارتباط هر چه محکمتر روحی و قلبی میان خود و حسین بن علی (ع) وخاندان پیغمبر (ص) و روح اسلام و قرآن قرار بدهند.»(3)

حضرت آیت الله مکارم شیرازی

... نکته ای را لازم می دانم اشاره کنم:

آقایان توجّه داشته باشند اخیرا در حوزه مشکلاتی پیدا شده است که به یکی از اینها اشاره می کنم و آن این است که در مراسم عزاداری ها انحرافاتی دارد پیدا می شود که اینها اهانت به مقام شامخ امام حسین (ع) وشهیدان کربلاست. جست و خیزهایی در مجالس به نام سینه زنی انجام می شود یا صدای حیواناتی در می آورند یا اشعار کفرآمیزی می خوانند ؛ اخیرا در کربلا نمونه ای از این حرکات را بعضی انجام دادند در خبرنامه های محرمانه نوشته شده بود که باعث تنفّر مردم کربلا و خُدّام حرم امام حسین (ع) شده بوده است. کار، اگر دست عوام غافل بیفتد، اینجوری می شود و البته من یک احتمال دیگر هم می دهم که اینها عوامل نفوذی هستند و می خواهند مراسم امام حسین را تبدیل به یک مراسم خرافی کنند ؛ می خواهند ضربه بزنند ؛ چون این مراسم خیلی کارساز است، دشمن این همه تبلیغات می کند همه ی آن در آخر سال با این مراسم با شکوه از بین می رود و خنثی می شود. خُب مراسم را می خواهند خرافی کنند، خراب کنند، یا افراد خیلی نادانی هستند و یا این که، افراد نفوذی هستند. اگر عزاداری ها به شکل غیر معقول در بیاید نه تنها ثواب ندارد، اهانت به مقام شامخ امام حسین (ع) و شهیدان کربلاست و بالاتر ؛ اهانت به اصل مذهب است! تشیّع زیر سؤال می رود، اسلام زیر سؤال می رود قرآن زیر سؤال می رود ما باید مراقب باشیم اجازه ندهیم ؛ به زبان خوب نصیحت کنیم جاهایی هم که لازم است، شدیدتر صحبت کنیم.

در رابطه با این مسأله زیاد از ما سؤال می کنند و ما هم در جواب همه این جمله را می نویسیم، عزاداری سیدالشهداء از مهمترین شعایر اسلامی است و باید این شعایر ، تعظیم شود ؛ ولی از کارهایی که باعث وهن مذهب است. یا تعبیرات کفرآمیز، باید اجتناب شود وکسانی که اینچنین جلساتی تشکیل می دهند شرکت در آن جلسات حرام است ؛ شنیدن نوارهای آنها حرام است اینها اهانت به دستگاه امام حسین است من نمی خواهم جزئیات را بگویم تعبیر جزئیات را هم حتّی آدم خوشش نمی آید بگوید! این یکی از انحرافاتی است که در مجالس مذهبی دارد پیدا می شود، به روضه ها هم دارد سرایت می کند. شما آقایان اهل فضل ودانش و آگاه مراقب باشید بطور معقول جلوی اینها گرفته شود و ابتکار عمل دست یک عده نادان یا نفوذی نیفتد که اگر ابتکار عمل دست آنها بیفتد و از دست ما بگیرند، دیگر این مراسم با شکوه، تبدیل به یک مراسم خرافی - العیاذ بالله - خواهد شد.(4)

پی نوشت:

1- قیام عاشورا، ص 66.

2- همان، ص 10.

3- پیرامون عزاداری عاشورا، ص 12.

4- 8/11/82 ذی الحجه، سخنرانی در مسجد اعظم، قم.

جواد نظرلو بازدید : 5 شنبه 30 دی 1391 نظرات (0)
سیره ی ائمه ی اطهار (ع) در عزاداری امام حسین (ع)

باز این چه نوحه و چه عزا و ماتم است

«وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللّه فِانّها مِنْ تَقوَی القلوب؛ هر کس شعائر الهی را بزرگ شمارد، آن نشانه ی روح تقوی است.»(1)

براستی که بقای اسلام، مرهون جهاد، ایثار و شهادت امام حسین (ع) در راه خداست و بدون جریان عاشورا و سیّد الشهداء (ع) قرنها پیش، بنی امیّه، اسلام را از بین برده بودند؛ پس همواره حیات دین به زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی عاشوراء وسیّد الشهدا می باشد. بنابراین، ذکر مصیبتهای امام حسین (ع) و برگزاری هر گونه عزاداری آن حضرت، از جمله شعائر الهی است که شیعیان و دوستداران اهل بیت پیامبر (ع) بدان امر شده اند و روشنی بخش این راه و مهمترین دلیل، برای برپا داشتن مجالس سوگواری سالار شهیدان، سیره ی ائمه ی معصومین (ع) در این مورد است، که بدان می پردازیم.

http://h222.loxblog.com/upload/h222/image/kltln6552b1cept988m.gif


جواد نظرلو بازدید : 6 شنبه 30 دی 1391 نظرات (0)

ترویج مفاهیم قرآنی در فضای اطلاعات محور فرصت‌ها، تهدیدها، راهکارها

چکیده
هدف از مقاله حاضر ارائه برنامه‌های پیشنهادی برای ترویج مفاهیم قرآنی با استفاده از ابزارها و فرصت‌های فنّاوری اطلاعات است. این مقاله در ابتدا به تقسیم‌بندی ویژگی‌های قرآن از دیدگاه اهل بیت به سه مقوله: ویژگی‌های قرآن در ارتباط با خود قرآن، ویژگی‌های قرآن در ارتباط با اهل بیت علیهم السلام و آداب بهره‌وری از قرآن پرداخته است. در ادامه با مروری بر پیشینه پژوهش‌های مربوط به ترویج فرهنگ قرآن به طور خاص و فرهنگ دینی به طور عام، در داخل و خارج از کشور به فرصت‌ها و تهدیدهای فنّاوری اطلاعات، پرداخته و بر آن اساس راهکارهایی برای استفاده از فرصت‌ها و تبدیل تهدید به فرصت ارائه شده است.

کلید واژه‌ها: مفاهیم قرآنی، ترویج، فنّاوری اطلاعات، فرهنگ قرآنی

مقدمه
فنّاوری اطلاعات، مهمترین ویژگی زمان ماست، به گونه‌ای که قرن 21 را عصر اطلاعات و ارتباطات نامیده‌اند. شتاب تحولات در این زمینه در سطح جهانی به حدی است که یک لحظه غفلت را برنمی‌تابد و سکون در این مسابقه پرشتاب، فقط به معنای عقب ماندن از کاروان جهانی شدن است.
در این میان، ما به عنوان مسلمانان وظیفه خود می‌دانیم به ترویج فرهنگ قرآنی بیاندیشیم تا وظیفه خود را در برابر این کتاب الهی به انجام رسانده باشیم. اما دنیای جدید نگاه‌ها و دیدگاه‌هایی می‌طلبد که با ابتکار و نوگرایی پیش روند. این ابتکارها، باید در شیوه بیان و انتقال مفاهیم باشند نه در محتوا.
چه می‌توان کرد که این ابتکار، منحصر به شیوه‌ها بماند و جمع میان سنت (در محتوا) و مدرنیته (در شیوه‌ها و ابزار‌ها) عملی شود؟ پاسخ به این پرسش، هدف اصلی این گفتار است که با شناخت ویژگی‌های قرآن (مبتنی بر روایات معتبر) آغاز می‌شود. پیشینه پژوهش‌های مربوط به ترویج فرهنگ قرآن به طور خاص و فرهنگ دینی به طور عام، در داخل و خارج از کشور، پس از آن خواهد آمد. سپس با نگاهی به تهدیدها و فرصت‌های دنیای فنّاوری اطلاعات، پیشنهاد‌هایی جهت کاربرد IT در ترویج فرهنگ قرآنی ارائه می‌شود.

ویژگی‌های قرآن
از آنجا که، موضوع اصلی این تحقیق، ترویج قرآن و راهکارهای آن است، ابتدا باید ویژگی‌های قرآن را به خوبی بشناسیم. برای این کار بهترین منبع، کلمات اهل بیت است که پیامبر اسلام در حدیث متواتر ثقلین، آن بزرگواران را همراه قرآن شناسانده است. به دلیل فراوانی این موضوع در احادیث، تنها به معدودی از آن‌ها اکتفا کردیم و در آن موارد نیز فقط به نقل مضمون مرتبط پرداختیم.

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

http://h222.loxblog.com/upload/h222/image/kltln6552b1cept988m.gif

جواد نظرلو بازدید : 5 شنبه 30 دی 1391 نظرات (0)

فضيلت نماز شب‏:
امام صادق(ع)فرمود:  نمازشب،صورت را زيبا،خلق را نيكو و انسان را خوشبو مي گرداند، رزق را زياد و قرض را ادا مي كند، اندوه را برطرف مي سازد و چشم را جلا مي دهد
رسول خدا(ص)فرمود: نماز شب،وسيله اي است براي خوشنودي خدا و دوستي ملائكه.
امام صادق (ع ) فرمود: درخانه هايي كه نماز شب، خوانده مي شود و قرآن تلاوت مي گردد، آن خانه ها نزد آسمانيان همچون ستاره ها درخشانند.

كيفيت نماز شب‏نماز شب مجموعا ً يازده ركعت است:
1- هشت ركعت آن،كه دو ركعت،دو ركعت،مانندنماز صبح خونده مي شود و چهار دو ركعتي آن به نيت نماز شب مي باشد.
2- دو ركعت نماز شفع: بهتر است در ركعت اول آن بعد ازحمد، سوره"ناس" و در ركعت دوم بعد از حمد، سوره "فلق" خوانده شود.
3- يك ركعت نماز وتر: بعد ازحمد سه بار سوره  "توحيد" و يك بار سوره "فلق" و يك بار سوره "ناس" بخوانيم و مي توان يك سوره تنها خواند، سپس دست ها را براي قنوت به سوي آسمان بالا مي بريم و حاجات خود را از خدا مي خواهيم و براي چهل مومن دعا مي كنيم.و طلب مغفرت مي كنيم و هفتاد مرتبه مي گوييم: اَسْتَغْفِرُ اللَّه وَ اَتُوبُ اِلَيْهِ.، ازپروردگارخودطلب آمرزش ومغفرت مي كنم وبه سوي اوبازگشت مي نمايم.
آنگاه هفت بارمي گوييم:"هذا مقام العائذ بك من النار، اين است مقام كسي كه ازآتش قيامت به تو پناه مي برد.
وبعد ازآن 300مرتبه مي گوييم :» العفو« وسپس مي گوييم:»رَبِّ اغفِرلي وَ ارحَمني وَ تُب عَلَيَّ ، اِنَّكَ اَنتَ التَّوابُ الغَفُورُ الرحيمِ.

احكام نماز شب:
1-هشت ركعت به ترتيب نماز شب وسپس دو ركعت نماز شفع وآنگاه يك ركعت نمازوتر،كه بافضيلت ترين نماز شب،نمازوتروشفع است ودوركعت شفع برتر ازوتر است.
2- براي نماز شب مي توان به نماز شفع و وتر اكتفا كرد،بلكه هنگام تنگي وقت مي توان تنها به نمازوتر اكتفا نمود.
3- وقت نماز شب از نيمه شب تا فجر صادق است ، وهنگام سحرازساير مواقع بهتراست و تمامي ثلث آخر شب سحر محسوب مي شود و افضل از آن خواندن نماز شب نزديكي هاي فجر است.

4- جايز است انسان نماز شب را نشسته بخواند ، حتي در حال اختيار. ولي اگر مي خواهد نشسته بخواند بهتر آن است كه هر دو ركعت نشسته رايك ركعت ايستاده حساب كند.بنابراين بايد هشت بار دوركعت نشسته وهردو ركعت به يك سلام كه جمعاً شانزده ركعت مي شود به نيت نماز شب بخواند و دوباره دو ركعت هردو ركعت به يك سلام به نيت نماز شفع و دو بار يك ركعت هر يك ركعت به يك سلام به نيت نماز وتر، ولي در حال اضطرارومريض همان يازده ركعت كفايت مي كند.

5- شخص مسافر مي تواند نماز شب را پيش از نيمه شب بخواند.

6-جواني كه مي ترسد خواب بماند و نماز شب ازاو فوت شود مي تواند نماز شب را پيش از نيمه شب بخواند.
7- كساني كه براي خواندن نماز شب بعد از نيمه شب عذري دارند، مانند پيرمردان و يا كسي كه از سرد شدن هوا مي ترسد و يا از جنب شدن در خواب مي ترسد و... مي توانند نماز شب را قبل از نيمه شب بخوانند.
8- خواندن سوره در ركعت هاي نماز شب لازم نيست و مي تواند فقط به خواندن سوره حمد اكتفا كند. هم چنين قنوت در ركعت هاي دوم مستحب است و مي تواند بدون قنوت بخواند.
9- نماز وتريك ركعت است،و مي شود آن رابدون قنوت به جاي آورد.
10- لازم نيست همه يازده ركعت را در يك مجلس بخواند، بلكه مي تواند در دو سه نوبت بخواند، بلكه تفريق افضل است،همان طور كه رسول خدا تهجد مي كرد.
11- مستحب است كه نماز شب را بلند بخواند تا اگر از خانواده اش كسي مي خواهد براي نماز برخيزد بيدار شود،چنانچه در روايت است و شهيد و ديگران نيز تصريح به استحباب جهر نموده اند.

بديهي است كه استحباب بلند خواندن نماز شب درجايي است كه امن از ريا و سمعه باشد واگر خداي نا خواسته خوف ريا و سمعه در بلند خواندن باشد بايد آهسته بخواند.فضيلت قضاي نماز شب‏اگر نماز شب از كسي فوت شد مي تواند قضاي آن را در روز به جا بياورد.تذكر: قضاي نماز شب را فضيلت بسيار است.
چنانچه در تفسير علي بن ابراهيم از امام صادق(ع) روايت مي كند كه:شخصي به آن حضرت عرض كرد: فدايت شوم!چه بسا كه اتفاق مي افتد كه يك ماه و دوماه وسه ماه نماز شب از من فوت مي شود و من آن را به روز قضا مي كنم‏آيا اين كار جايز است؟فرمود:به خدا قسم،اين كار مايه روشني چشم تو است.«واين جمله را سه بار تكرار كرد.
اسحاق بن عمار ضمن روايتي از امام صادق (ع ) نقل مي كند: ايشان از پدران بزرگوار (ع) و آنان از رسول خدا (ص) نقل مي كنند كه فرمود: خداي تعالي به بنده اي كه نماز شب را در روز قضا كند مباهات مي كند و مي فرمايد: اي فرشتگان من!اين بنده من چيزي را كه به او واجب نكرده ام قضا مي كند.گواه باشيد كه من اورا آمرزيدم.
اگرمشغول نمازشب بود و صبح طلوع كرد، اگر چهار ركعت از نماز شب را خوانده است و بعد صبح شد، بقيه نماز شب را به طور مخفف وبدون مستحبات مي خواند و اگر هنوز چهار ركعت از نماز شب نخوانده بعد صبح شد،همان دو ركعتي كه شروع كرده تمام مي كند وپس از آن دو ركعت نافله صبح را مي خواند وسپس دو ركعت نماز صبح واجب را مي خواند و پس از آن،باقي مانده نماز شب را قضا مي كند.اگر اصلاً به نماز شب شروع نكرده و بعد صبح طلوع كرده باشد، دوركعت نماز نافله صبح را اول مي خواند و پس از آن نماز صبح را وپس از آن قضاي نماز شب را به جا مي آورد.

تذكر: اگر نماز شب را دربين الطلوعين (يعني بعد از اذان صبح و پيش از طلوع آفتاب) مي خواند،بهتر است كه نيت ادا يا قضا نكند،بلكه به نيت "ما في الذمه" به آن معني است كه نيت كند نمازشب مي خوانم "قربًا الي الله" خواه ادا باشد خواه قضا،هر چه خدا و رسولش فرموده اند

جواد نظرلو بازدید : 3 پنجشنبه 28 دی 1391 نظرات (0)
انسان در صحنه پر غوغای زندگی و دل نگرانی های جهان امروز، بدنبال پناهگاهی است که در مشکلات از وی استمداد جوید و بدان امید بزید و طی طریق نماید.

او پناهگاهی را می جوید که او هم نیازمند دگر نباشد و این پناهگاه کسی جز آفریدگار دانا و توانانیست، آن خدایی که تمام مشکلات در برابر قدرت و توانایی او هیچ است.

خدایی که نطفه بی ارزش را جان می بخشد و به او نیروی فوق العاده می دهد تا به برکت علم و قدرت او پرواز کند و آثار عظمت اش را همه به نظاره بنشینند.

اعتصام بحبل الله، پیوندی قوی و ناگسستنی با حق و حقیقت است که انسان را به وادی امن می رساند و فکر اتصال به نیرویی مافوق تمام نیروهای طبیعی خوف و بیم را از دل و ذهن انسان بیرون می برد.

نماز واسطه این اتصال و تکیه گاه امن است که می تواند بیشترین نقش را در مقابله با ناهنجاری های روحی و روانی داشته باشد، نماز حقیقی بهترین وسیله برای پرورش توجه و تمرکز در انسان است.

ˈرضا سهرابیˈ جامعه شناس معتقد است: وقتی انسان می کوشد تا ذهن خود را از تمامی آنچه غیرخداست، منصرف کند و تمام نیروی فکر خود را در یک جا جمع کند تا نمازش با حضور قلب خوانده شود، این برای او عادت می شود و در هر موردی می تواند قوای ذهنی خود را متمرکز سازد .

وی ادامه داد: وقوف خاشعانه و خاضعانه انسان در نماز در برابر خداوند متعال به او نیروی معنوی می بخشد که حسن صفای روحی و آرامش قلبی و امنیت روانی را در او بر می انگیزد و چون انسان در نماز با تمام اعضاء جوارح خود متوجه خدا می شود و از آنچه تایلات دنیوی است، روی بر می گرداند و به هیچ چیز جز خدا و آیات قرآن که در نماز بر زبان می آورد، فکر نمی کند.

وی ادامه داد: همین رویگردانی کامل از مشکلات زندگی و نیندیشیدن به آنها در اثنای نماز باعث حالتی از آرام سازی کامل و آرامش روان و آسودگی عقل در انسان می شود، این آرامش روانی، درمانی تاثیر بسزایی در کاهش شدت تشنجات عصبی ناشی از فشار زندگی روزانه، پایین آوردن حالت اضطرابی که برخی از مردم دچار آن هستند، دارد.

مشاور و پژوهشگر مرکز بهزیستی خمین افزود: خواندن نماز بهترین تمرین آرام سازی و فراگیری می باشد.

ذکر و دعا و تسبیح بعد از نماز به تمرد اعصاب و آرامش روانی کمک می کند، این تاثیر مهم نماز در درمان اضطراب اعصاب شبیه تاثیر روش در روان درمانی از طریق آرام سازی یا درمان از طریق کاهش حساسیت انفعالی است.

انسان در دعای بعد از نماز با خدای خود به مناجات می پردازد و از مشکلاتی که او را در زندگی ناراحت و مضطرب ساخته به درگاهش پناه می برد و از او برای حل مشکلات و بر آوردن نیازهای خود کمک می خواهد.

همان نتیجه ای که از یک روان درمانی موفق حاصل می شود از نماز استنتاج و احساس امنیت و رهایی از اضطراب باعث آزاد شدن نیروی روانی انسان می شود.

وی ادامه داد: تاثیر نماز از جنبه های دیگر بیشتر از روان درمانی آن است، زیرا علاوه بر آزاد شدن نیروی روانی انسان از زنجیر اضطراب، نوعی رابطه معنوی میان انسان و خداوند در اثنای نماز به او می بخشد که مایه تجدید امید، تقویت اراده و آزاد شدن توانایی های وی می شود، توانایی هایی که او را در تحمل سختی ها شکیبا می سازد.

خواجه نصیر الدین طوسی می گوید: کسی شاد است که می داند نباید به چیزی دل ببندد که بیم از دست دادن آن را دارد و این برای نمازگزار حقیقی مصداق پیدا می کند.

ˈمحمدصادق باباییˈ مشاور خانواده درباره سلامت روانی معتقد است: سلامت روانی دارای سه بخش است: تسلط فرد بر هیجان های خود و پذیرفتن ضعف ها و شرایط خویش، ایجاد پیوندهای محکم دوستی و احساس تعلق خاطر و مسوولیت، علاقه به رشد و شکوفایی و مسوولیت پذیری.

این مشاور ادامه داد: انسانی دارای سلامت روانی است که در مجموع بتواند با خود و دیگران سازگاری داشته باشد مشکلات را حل کند و از زندگی روزانه اش لذت ببرد.

وی نماز را پیوند انسان با یک وجود قدرتمند عنوان کرد و درباره تاثیرات نماز بر سلامت روان گفت: ذکرهای نماز جنبه خودسازی دارند و تکرارش باعث ایجاد رفتارهای مناسب می شود، همچنین، نمازجماعت و حضور افراد درکنار یکدیگر باعث روابط و تعامل اجتماعی می شود.

بابایی ادامه داد: کسانی که آگاهانه نماز می خوانند در روابط اجتماعی خود حقوق دیگران را رعایت می کنند و قرار گرفتن در برابر یک معبود قدرتمند باعث از بین رفتن غرور انسان می شود.

انسان برخوردار از بهداشت روانی، انسانی آرام، خویشتن‏دار و بردبار است و نماز، سودمندترین ابزار برای رسیدن او به چنین جایگاهی است، پس می توان چنین نتیجه گرفت که مهمترین تاثیری که نماز دارد کاهش فشار روانی و تامین سلامت روانی انسانهاست.

جواد نظرلو بازدید : 5 سه شنبه 26 دی 1391 نظرات (0)


از اون  روز ده سالی می گذشت ، هنوز هر وقت به اون جا می رسید قدما شو بلندتر بر می داشت و سرشو پایین می انداخت و زودی رد می شد .
بعد ا ز اون هیچکس جلال رو تو مسجد ندید. با اینکه باباشو خیلی دوست داشت جلال یه بچه مسجدی باشهاما هروقت اسم مسجد رو می آورد بهونه های عجیب و غریب جور می کرد وهرطوربود از رفتن به مسجد طفره می رفت .
 بارها مادر خواسته بود که آقای جمشیدی یه کاری بکنه وساده از کنار مسجد نرفتن جلال نگذره.
و پدرهم می گفت:خانوم چقدر اصرار می کنی؟! جلال هنوز بچس، خب حتما خسته می شه. ماشاالله آقای کمالی هم  که نمازشو حسابی طول میده، بین دو تا نمازهم که افاضه می فرمایند.
خانم جان ما دیگه عادت کردیم، اما جلال چی، مگه ما به هر چی عادت کردیم اونم باید عادت بکنه ؟!
 سعیده خانم که فک می کرد از حرفایشوهرش تونسته یه جواب قانع کننده پیدا کنه می گفت :
 آقا همین دیگه من و شما چه جوری عادت کردیم اینجوری مرتب بریم نماز جماعت ؟
همین خود شما،غیر اینه که حاج آقای خدا بیامرز از کوچکی دستتون رو می گرفتو همراه خودش می برد مسجد و هیئت ؟.
آقای جمشیدی هم می گفت : خانم حرفت صحیح ولی آن" سبو شکسته و آن پیمانه ریخت".
تواین همه سال همیشه همینطور بود حرفهای زن و شوهر به جایی نمی رسید و همچنان بی خیال مسجد رفتن جلال بودنو وجلال همچنان روز به روز دورتر و دورتر از باورای  پدر ومادر!
 انگاری وقتی به کوچه مسجد می رسید عصبای پاهاش یهو قطع می شد،
 سلولای مغزش به یه جای دیگه می کشوندش!
امروز قراره آقای جمشیدی دنبال کارای پسر بیمارش باشه.
- جلال جان میشه لطف کنی این برگ چک رو برسونی به حاج آقا رسولی .
- عجب ! حاج آقا رسولی !

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

http://h222.loxblog.com/upload/h222/image/kltln6552b1cept988m.gif


جواد نظرلو بازدید : 13 شنبه 23 دی 1391 نظرات (0)

تذکر: این مقاله برای جلوگیری از خستگی کاربر به دو بخش تقسیم شده که بخش اول آن پیش روی شماست و لینک بخش دوم در انتهای صفحه ارائه گردیده است. 

چکیده:

یکی از الطاف الهی به انسان عقل و قوه ی تفکر است، که در پرتو آن به علم و معرفت دست پیدا می کند و دیگر این که حس کنجکاوی و شناخت بهتر جهان و دست یابی به زندگی آسان، عامل ایجاد تمدن بشری است.

در این مقاله پس از تبیین معنای علم، مشخص می شود که مراد از علم در این بحث علوم تجربی، اعم از طبیعی و انسانی، است. و بعد از آن به ذکر معنا و مفهوم تمدن و فرهنگ و تفاوت بین این دو می پردازد و به این نکته هم اذعان دارد که تمدن و فرهنگ در یکدیگر تأثیر و تأثر متقابل دارند، و فرهنگ زیربنای تمدن به شمار می آید، ولی با این حال، به تعبیر استاد مطهری، علم با فرهنگ مساوی نبوده و با آن فرق ها دارد.

(صفحه 34)

نکته ی اساسی، که این مقاله به آن می پردازد، این است که اسلام خود سازنده ی فرهنگ و تمدن است و علم و دانش پایه ی اصلی این فرهنگ و تمدن غنی است.

استاد شهید، زنده نگاه داشتن دین را به اقامه ی فرهنگ اسلامی دانسته و بیان می کند که فرهنگ اسلامی دارای یک روح خاص می باشد و از اصالت و شخصیت مستقل و از حیات ویژه ای برخوردار است. وی عامل این حیات را توصیه های مؤکد قرآن کریم و روایات درباره ی علم و فراگیری آن دانسته است. به تعبیر ایشان، یکی از دلایلی که تمدن و فرهنگ اسلامی به سرعت بالید و رشد کرد، همین توصیه ها و نیز این که در راه یادگیری علم و فنون تعصب نمی ورزیدند، و علم و دانش را در هر کجا و نزد هر کسی بود فرا می گرفتند، می باشد.

سپس استاد به نمونه هایی از توصیه ها، چه در قرآن کریم و چه در روایات، و این که به فراگیری علم تشویق کرده و جهل و نادانی را مذمت کرده اند پرداخته است. و در پایان بیان می شود که چرا با این که اسلام سفارش فراوانی به علم نموده است، این حقیقت در جامعه ی اسلامی متروک مانده است.

واژگان کلیدی:

 علم، تجربی، فرهنگ، تمدن، فرهنگ اسلامی، قداست علم.

چیستی علم 1

واژه ی علم، مشترک لفظی است و در معانی متعددی به کار رفته است:

1 ) کاربرد علم در مقابل جهل، که بر همه ی دانستنی ها، اعم از تصورات و تصدیقات علوم حصولی و علوم حضوری، علوم عقلی، حسی و شهودی و نقلی، تک گزاره ها یا رشته های علمی اطلاق می شود.

2 ) علم به معنای قطع و یقین که متعلق آن گزاره هایی است که مورد یقین آدمی

(صفحه 35)

باشد؛ اعم از این که آن گزاره ی یقینی، صادق و مطابق با واقع باشد یا کاذب و خلاف واقع بوده باشد. علم در این کاربرد، مقابل شک و ظن و وهم قرار دارد.

 

3 ) علم به معنای نظام و سیستمی از گزاره های حصولی - که با روش های مختلف کسب معرفت به دست آمده اند - است؛ مانند علوم تجربی، فلسفی، تاریخی، عرفانی، ادبی و...

4 ) علم به معنای نظام و سیستمی از گزاره های حصولی - نه حضوری - که با روش حسی و تجربی، طبیعی و انسانی، کسب می شود. در این اطلاق فقه، اصول، کلام، فلسفه، عرفان و علوم ادبی و تاریخی، علم به شمار نمی آیند. (مصباح یزدی، 1379 ، 1/21-9)

علوم تجربی به لحاظ های مختلفی تقسیم شده است. به لحاظ موضوع و متعلق، به انسانی و طبیعی منشعب شده است. علوم و معارفی که متعلق شناسایی و مطالعه ی آن ها، رفتارهایی فردی و جمعی، ارادی و غیرارادی، آگاهانه و غیرآگاهانه ی انسانی باشد، علوم تجربی انسانی نام دارند. این دسته از علوم که شامل روان شناسی، جامعه شناسی، علوم سیاسی، علوم تربیتی و اقتصاد و مدیریت می شود، از ویژگی تجربی بودن و نظم تجربه پذیر برخوردارند. البته شایان ذکر است که علوم انسانی با روش های دیگری از جمله روش عقلی، شهودی و نقلی نیز تحقیق پذیرند و علوم انسانی، فلسفی، عرفانی و دینی را شکل می دهند؛ و اما علومی که متعلق شناسایی آن ها رفتار و پدیده های غیرانسانی است و در قالب های کمیت پذیر و نظم تجربی قرار می گیرند، علوم تجربی طبیعی نامیده می شوند؛ مانند فیزیک، شیمی، زیست شناسی و... (خسروپناه، 1381 ، 37)

استاد شهید مطهری درباره ی چیستی علم می فرماید:

بینش وسیع و گسترده ی انسان درباره ی جهان محصول کوشش جمعی بشر است که در طی قرون و اعصار روی هم انباشته شده و تکامل یافته است. این بینش که تحت ضوابط و قواعد و منطق خاص درآمده نام «علم» یافته است. علم به معنی اعم - یعنی مجموع تفکرات بشری درباره ی جهان، که شامل فلسفه هم می شود - محصول کوشش جمعی بشر است که نظم خاص منطقی

(صفحه 36)

یافته است. (مطهری، 1372 ، 2/24)

استاد در یادداشت های خود به نقل از کتاب جدال با مدعی در تعریف علم می نویسد:

علم سیستمی است از فرضیه ها و نتایجی که از آن ها، یا در پرتو تجربه و یا بر بنیاد اصول منطق، گرفته می شود. (مطهری، 1381 ، 6/324)

در توضیح تعریف فوق استاد می نویسد که، اصل، قضیه ای است که ما آن را می پذیریم و امکان خطابودنش را تصدیق نمی کنیم و فرضیه قضیه ای است که ما آن را می پذیریم و امکان خطابودنش را نیز تصدیق می کنیم. (همان)

جزمی نبودن علم

استاد به نقل از کانت می نویسد:

همه ی قضیه ها (فرضیه ها)ی علمی در معنی این جور بحث می شوند که تا آنجا که ما می دانیم ... یا تا آنجا که تجربه نشان داده است ... و تجربه ممکن است در آینده به ما نشان بدهد که آنچه ما به عنوان فرضیه علمی پذیرفته بودیم خطا است. (همان، 324)

بنابر این در علم هیچ کلامی، کلام آخر نیست و علم همیشه به بنیادهای خودش شک می کند و پیش روندگی علم هم از همین جاست.

علم از دو سو به ندانستن می رسد؛ یعنی علم در حقیقت دانسته های ماست میان دو ندانستن. علم نه می داند جهان از کجا آمده و نه می داند که جهان به کجا می رود. پوزیتیویست های منطقی، و پیش از آن ها کانت، به ما نشان داده اند که پرسش های «جهان از کجا آمده و به کجا می رود؟» اصلاً از نوع پرسش های علمی نیستند. (همان، 325)

استاد در توضیح می فرماید:

علمی نبودن به دو معناست؛ یکی به معنی بی معنی بودن، مثل پرسش از این که «آغاز عالم در شب بود یا در روز؟»، که در اینجا نقص در ناحیه ی پرسش است. دیگر به معنی ناتوانی علم برای پاسخ گویی به یک پرسش با معنی، و

(صفحه 37)

در اینجا معنی دوم صحیح است. (همان، پاورقی، 325)

ارزش نظری و ارزش عملی علم

این که علم تغییرپذیر و بنیادهای آن شکست پذیر است، یک بحث نظری می باشد. اما آنچه ارزش های راستین را تعیین می کند، همیشه عمل است و ما می بینیم که در عمل، علم، انسان را روز به روز پیش تر برده، علم انسان را به جایی رسانده که انسان معاصر با دقیق ترین محاسبه ها موشک را از فلان نقطه ی زمین پرتاب می کند و موشک درست مطابق با پیش بینی های انسان در سر ساعت معین در فلان نقطه ی معین از ماه می نشیند. یعنی تنها از نظر منطقی و در بحث های نظری است که بنیادهای علم شک پذیر است، اما آنچه یقینی بودن روانشناسانه، قاطعیت نسبی و ارزش انکارناپذیر علم را ثابت می کند نتایجی است که انسان از علم در عمل می گیرد. (همان، 328-327)

استاد در توضیح مطالب فوق می نویسد:

اینجا دو مسأله خلط شده است؛ یکی این که علم ارزش عملی دارد و ارزش نظری ندارد، و آنچه مایه ی شگفتی است به قول راسل این است که علی رغم نتایج عملی علم، هر روز جنبه ی نظری اش بی اعتبارتر می شود. به عبارت دیگر علم امروز کم کم ماهیتش تبدیل به قدرت می شود و دیگر علم و کشف نیست. مسأله ی دوم این است که ما از دو وجهه به علم نگاه می کنیم؛ از وجهه ی نظر و از وجهه ی عمل. علم از وجهه ی نظر شک پذیر است و از وجهه ی عمل شک پذیر نیست. و آنچه مطرح است مسأله ی اول است. (همان، پاورقی، 328)

مراد از علم در بحث مورد نظر

در عرصه ی رابطه ی علم و فرهنگ اسلامی، علم به معنای علوم تجربی، اعم از طبیعی و انسانی، در نظر گرفته می شود. و همان طور که بیان شد، علوم طبیعی مانند زیست شناسی، فیزیک، شیمی و... و علوم انسانی مانند روانشناسی،

(صفحه 38)

جامعه شناسی، اقتصاد و... . در نگرش اسلامی، علم به معنای نورانیت و هدایت است که دانشمندان را به فضیلت و شرافت و تقویت ایمان و اعتقاد به یگانگی خداوند و تشدید در خضوع و خشوع می کشاند.

همچنان که قرآن کریم در این به اره می فرماید:

شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ (آل عمران، 18)

و :

إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا یُتْلی عَلَیْهِمْ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً

... یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً (بنی اسرائیل، 109-107 ؛ العاملی، 1369 ، 50)

علم به معنای سر و کار داشتن با پدیده های آزمایشگاهی و امور تکنولوژی برای دست یافتن به تبیین پدیدارها و کشف قوانین و شرح چگونگی ها، (کارناپ، 1369 ، 20) از خصلت ها و اوصافی همچون مشاهده پذیری یا عینیت2 و آزمون پذیری و پیش بینی رخدادهای آینده و گزینشی و انتخابی بود و فرضیه سازی برخوردار است. (سروش، 1371 ، 21)

فرهنگ3

در تعریف واژه ی فرهنگ اتفاق نظر وجود ندارد، زیرا این واژه از مفاهیم بسیار پیچیده ای است که تاکنون تعریف جامع و روشنی از آن ارائه نشده است.

به عنوان نمونه، استاد محمد تقی جعفری قدس سره در تعریف فرهنگ می نویسد:

فرهنگ عبارت است از شیوه ی انتخاب شده برای کیفیت زندگی، که با گذشت زمان و مساعدت عوامل محیط طبیعی و پدیده های روانی و رویدادهای نافذ در حیات یک جامعه به وجود می آید. (جعفری، 1375 ، 16/223)

و برخی دیگر از میان تعاریف ارائه شده تعریف ذیل را ارائه می دهند:

فرهنگ عبارت است از مجموع مایه های فکری، ارزشی، آداب و سنن که در رفتار اجتماعی انسان اثر می گذارد و این مجموعه خود دارای عناصر

(صفحه 39)

متعدد است. (علی بابایی و آقایی، (بی تا)، 459)

استاد شهید مطهری قدس سره هم به نوعی تعریف فوق را برگزیده است، ایشان می نویسد:

فرهنگ مجموعه ی اندوخته های معنوی، فکری، روحی، عقلی، اخلاقی و اجتماعی یک قوم است. (مطهری، 1381 ، 6/405)

تمدن4

واژه ی دیگری که در کنار فرهنگ به کار برده می شود، تمدن است. در این که تمدن به چه معناست نیز اتفاق نظر وجود ندارد. استاد محمد تقی جعفری در تعریف تمدن می نویسد:

تمدن عبارت است از برقراری آن نظم و هماهنگی در روابط انسان های یک جامعه که تصادم ها و تزاحم های ویران گر را منتفی ساخته و مسابقه در مسیر رشد و کمال را قائم مقام آن ها بنماید، به طوری که زندگی اجتماعی افراد و گروه های آن جامعه موجب بروز و به فعلیت رسیدن استعدادهای سازنده ی آن باشد. (جعفری، 1375 ، 16/4-233)

و در جای دیگر استاد جعفری تعریف زیر را از تمدن ارائه می دهد:

تمدن عبارت است از تشکل هماهنگ انسان ها در حیات معقول با روابط عادلانه و اشتراک همه ی افراد و گروه های جامعه در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسان ها در همه ی ابعاد مثبت. (جعفری، 1375 ، 5/161)

تفاوت فرهنگ و تمدن

استاد شهید مطهری در فرق تمدن و فرهنگ می نویسد:

تمدن، جهانی است و فرهنگ ملی است. (مطهری، 1381 ، 6/404 و 1372 ، 44)

از دیگر فرق های تمدن و فرهنگ عبارتند از :

1 ) فرهنگ نشان گر معلومات و خواسته ها و آرمان های یک جامعه است، در

(صفحه 40)

صورتی که تمدن بیان گر فعالیت عوامل اصیل حیات فردی و اجتماعی است. بر همین اساس است که تمدن ها به طور طبیعی به جوامع مختلف راه می یابند، اما انتقال فرهنگ ها از جامعه ای به جامعه دیگر به طور طبیعی نبوده، نیاز به قدرت فرهنگ غالب یا ضعف فرهنگ مغلوب دارد.

2 ) اگر عوامل به وجود آورنده ی یک فرهنگ از میان بروند، پویایی آن فرهنگ نیز از میان خواهد رفت و فقط نمودی از آن باقی خواهد ماند، در صورتی که تمدن ها به دلیل وابستگی شدید به عوامل اصیل حیات هرگز دچار رکود نمی شوند. در واقع ایستایی یک تمدن موجب سقوط آن تمدن می شود.

3 ) در طول تاریخ، فرهنگ های گوناگون به وجود آمده اند، به طوری که به شماره ی اقوام و مللی که تاکنون پا به عرصه ی وجود گذارده اند، فرهنگ هایی به وجود آمده است و برخی از آن ها نیز از میان رفته اند، اما تمدن هایی که در طول تاریخ پیدا شده اند، حداکثر بیست و یک تمدن می باشد. (نصری، 1376 ، 372-373)

تفاوت های فرهنگ با علم

استاد شهید مطهری، درباره ی تفاوت علم و دانش با فرهنگ، می نویسد:

چهار فرق در کار است. اولین فرق این است که علم به هر شعبه از اطلاعات بشر گفته می شود، مثلاً علم حساب، هندسه، فیزیک، شیمی، نحو، صرف، تفسیر، فقه، اصول و غیره. ولی فرهنگ یک مجموعه است که شامل علوم، فلسفه ها، ذوقی ات، هنر، صنعت و غیره می شود. ثانیا فرهنگ به صورت یک پیکر است، نه یک مجموعه ی متفرقه، مجموعه ی متفرقه آن گاه به صورت یک فرهنگ درمی آید که روح واحد بر آن حکم فرما باشد، ثالثا فرهنگ به همین دلیل برای همه ی مردم علی السویه نیست. اختصاص به مردمی دارد که روح آن فرهنگ را داشته باشند. رابعا علم وصفشی ء به حال نفس است و فرهنگ وصفشی ء به حال موصوف ها یعنی انسان ها (مطهری، 1381 ، 6/407-406).

(صفحه 41)

نقل و انتقال تمدن و فرهنگ بشری

استاد شهید می فرماید:

تمدن و فرهنگ بشری در یک جا ثابت نیست؛ نقل و انتقال دارد. تاریخ نشان می دهد که در طول این چند هزار سالی که بشر موفق به تشکیل تمدن و ایجاد فرهنگ شده است، در هر دوره ی صد ساله، دویست ساله، پانصد ساله یا هزار ساله، یک نقطه ی زمین، یعنی یک گروه از بشر، یک نژاد از بشر، یک ملت از بشر، مشعل دار تمدن و فرهنگ بشری بوده، بعد مثل خورشید که در یک جا مدتی هست بعد غروب می کند، آن جایی که روز بوده شب می شود و جای دیگر روز می شود، کم کم این تمدن و فرهنگ از آنجا غروب کرده و در جای دیگری طلوع کرده است. آنجا هم دویست سال، پانصد سال یا هزار سال بوده باز غروب کرده و در جای دیگری طلوع کرده است. معنایش این است که اقوام بشری از نظر تمدن و فرهنگ، اعتلا و انحطاط دارند. هر قومی یک دوره ای دوره ی اعتلای تمدن و فرهنگ اوست. بعد نوبت انحطاط و تنزل تمدن و فرهنگ او می رسد.

تاریخ نشان می دهد یک وقتی چین مرکز تمدن و فرهنگ عالم بوده است. زمانی مصر، یک وقتی ایران، زمانی بابل و یک وقتی جای دیگر. در دوره های نزدیک ما یک وقتی بغداد که مرکز تمدن اسلامی بوده، چنین بوده است و زمانی اندلس. در دوره ی اسلامی مدتی مصر [مرکز تمدن فرهنگ دنیای اسلام] بوده است. ایران خودمان مدتی در دوره ی اسلامی مرکز بوده است. حالا اروپا و آمریکا مرکز تمدن و فرهنگ دنیا هستند. (مطهری، 1380 ، 290)

فرهنگ اسلامی

استاد شهید مطهری قائل اند که اسلام خود سازنده ی فرهنگ است؛ یعنی اسلام خود یک سلسله اندوخته های معنوی آورد که همانا فرهنگ اسلامی است. فرهنگ اسلامی فرهنگ فطری و بشری است. در عین این که از جنبه ی فاعلی

(صفحه 42)

وابسته به قومی خاص است، ولی از جنبه ی کیفی رنگ قوم خاصی ندارد. (مطهری، 1381 ، 6/406-405)

استاد در تفسیر آیه ی شریفه ی «أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ» (شوری، 13) می فرماید:

اقامه ی دین به اقامه ی چیست؟ چه چیز را باید زنده و بپا داشت تا دین بپا باشد؟ آن چیز فرهنگ اسلامی است. یعنی اقامه ی دین به اقامه ی فرهنگ اسلامی است ... (مطهری، 1381 ، 6/406).

به تعبیر استاد:

فرهنگ اسلامی روح خاص و مشخصات خاصی دارد که باید بشناسیم، یعنی این که التقاطی نیست. شخصیت دارد و از روح و حیات ویژه ای برخوردار است، استمرار فرهنگ های پیشین هم نیست. (همان، 408)

استاد در توضیح می نویسد:

فرهنگ اسلامی خود یک فرهنگ ویژه و خاصی است در میان فرهنگ های جهان، با یک روح خاص و یک سلسله مشخصات مخصوص به خود، برای این که یک فرهنگ را بشناسیم که: «آیا اصالت و شخصیت مستقل دارد و از روح و حیات ویژه ای برخوردار است و یا صرفا التقاطی است از فرهنگ های دیگر و احیانا ادامه و استمرار فرهنگ های پیشین است؟»، لازم است انگیزه های حاکم بر آن فرهنگ، جهت و حرکت، آهنگ رشد، و همچنین عناصر برجسته ی آن را زیر نظر بگیریم. اگر فرهنگی از انگیزه هایی ویژه برخوردار باشد؛ جهت و حرکت مخصوص به خود داشته باشد؛ آهنگ حرکتش با آهنگ حرکت سایر فرهنگ ها متفاوت باشد؛ عناصر ویژه ای وارد کند و آن عناصر برجستگی خاصی داشته باشد؛ دلیل بر این است که آن فرهنگ اصالت و شخصیت دارد.

بدیهی است که برای اثبات اصالت یک فرهنگ و یک تمدن، ضرورتی ندارد که آن فرهنگ از فرهنگ ها و تمدن های دیگر بهره نگرفته باشد، بلکه چنین چیزی ممکن نیست. هیچ فرهنگی در جهان نداریم که از

(صفحه 43)

فرهنگ ها و تمدن های دیگر بهره نگرفته باشد، ولی سخن در کیفیت بهره گیری و استفاده است.

یک نوع بهره گیری آن است که فرهنگ و تمدن دیگر را بدون هیچ تعرض در قلمرو خودش قرار دهد. اما نوع دیگر این است که از فرهنگ و تمدن دیگر تغذی کند؛ یعنی مانند یک موجود زنده آن ها را در خود جذب و هضم کند و موجودی تازه به وجود آورد.

فرهنگ اسلامی از نوع دوم است. مانند یک سلول زنده رشد کرد و فرهنگ های دیگر را از یونانی و هندی و ایرانی و غیره در خود جذب کرد و به صورت موجودی جدید، با چهره و سیمایی مخصوص به خود، ظهور و بروز کرد و به اعتراف محققان تاریخ فرهنگ و تمدن، تمدن اسلامی در ردیف بزرگ ترین فرهنگ ها و تمدن های بشری است. (مطهری، 1372 ، 1/20-19)

مذهب و پایه گذاری فرهنگ نوین بشری

مذهب - آن هم مذهبی مانند اسلام - بزرگ ترین رسالتش دادن یک جهان بینی، براساس شناخت صحیح از نظام کلی وجود بر محور توحید، و ساختن شخصیت روحی و اخلاقی انسان ها براساس همان جهان بینی و پرورش افراد و جامعه بر این اساس است، که لازمه اش پایه گذاری فرهنگی نوین است که فرهنگ بشری است، نه فرهنگ ملی.

این که اسلام، فرهنگی به جهان عرضه کرد که امروز به نام «فرهنگ اسلامی» شناخته می شود، نه از آن جهت بود که هر مذهبی کم و بیش با فرهنگ موجود مردم خود در می آمیزد. از آن متأثر می شود و بیش و کم آن را تحت تأثیر خود قرار می دهد؛ بلکه از آن جهت بود که فرهنگ سازی در متن رسالت این مذهب قرار گرفته است. رسالت اسلام بر تخلیه ی انسان ها از فرهنگ هایی که دارند و نباید داشته باشند، و تخلیه ی آنها به آنچه ندارند و باید داشته باشند، و تثبیت آن ها در آنچه دارند و باید هم داشته باشند. مذهبی که کاری به فرهنگ های گوناگون

(صفحه 44)

ملت ها نداشته باشد و با همه ی فرهنگ های گوناگون سازگار باشد، مذهبی است که فقط به درد هفته ای یک نوبت در کلیسا می خورد و بس. (مطهری، 1372 ، 66)

نقش قلم و بیان در شکل گیری فرهنگ و تمدن بشری

استاد شهید بیان می کند که:

این «بیان» و «قلم» دو چیزی است که اگر انسان در این ها دقت نکند، شاید مثلاً بگوید خدا به انسان فرش داده، خدا به انسان نعمت بیان هم داده است؛ خدا به انسان نعمت خندیدن داده، نعمت بیان کردن هم داده است. از زمین تا آسمان متفاوت است. اگر بیان و قلم نبود انسان تا دامنه ی قیامت همان وحشی اولیه بود؛ محال بود - به اصطلاح امروز - فرهنگ و تمدن به وجود بیاید. چون فرهنگ و تمدن محصول تجارب بشر است. با بیان، انسان آنچه را که تجربه می کند و می آموزد، به همزمان های خودش منتقل می کند. قلم هم این خاصیت را دارد. با قلم آنچه که یک نسل آموخته و نسل های گذشته آموخته اند و به این نسل منتقل شده، ثبت می شود و برای نسل های دیگر باقی می ماند که نسل های دیگر از آنجا که نسل گذشته به آنجا رسانده است این بار را به دوش می گیرد و حرکت می کند و الا اگر بنا بود که هر نسلی [از نقطه اول شروع کند به جایی نمی رسید].

یک صنعت ساده، مثل صنعت بنایی، را در نظر می گیریم. اگر اولین کسی که شروع می کند به کار بنایی و چهل سال هم بنایی می کند، تجاربش را با خودش به گور ببرد، بعد یک نفر دیگر از نو بخواهد شروع کند، این [صنعت] تا قیامت به جایی نمی رسد. همین طور است علوم. آن هایی که اولین بار، مثلاً علم حساب را کشف کردند، ابتدا مثلاً چهار عمل اصلی را به دست آوردند. اگر بشرهای بعد هم می آمدند از همان جا شروع می کردند، باز هم به همان نقطه ی آن ها رسیده بودند. ولی در اثر بیان و قلم، هم علم انسان، آموخته های انسان، تجربیات انسان به همزمان های خودش توسعه پیدا

(صفحه 45)

می کنند و هم برای نسل های دیگر باقی می ماند. پس عَلَّمَهُ البَیانَ (الرحمن / 4)؛ و همچنین وَ عَلَّمَ بِالْقَلَمَ (علق / 4)؛ مساوی است با این که فرهنگی و تمدنی به بشریت عنایت فرمود. (مطهری، 1376 ، 6/20-19)

پی  نوشت:

1 ) Science

2 ) Objectivity

3 ) Culture

4 ) تمدن

http://h222.loxblog.com/upload/h222/image/kltln6552b1cept988m.gif

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 8
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 11
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 4
  • بازدید سال : 6
  • بازدید کلی : 176